کتاب صوتی ۴۰ حکایت از گلستان سعدی


در حال بارگذاری
تاریخ انتشار
آبان 1391
صاحب اثر
خسرو شکیبایی
حجم یا صفحه
متفاوت با هر کیفیت
زمان
دسته بندی
کتاب صوتی - ایرانی - داستان
تعداد بازدید
280 بازدید
۰ ریال

 

شخصی مهمان پادشاه بود. چون به طعام بنشستند، کمتر از آن خورد که عادت او بود… یادش بخیر کتاب های فارسی! پر بود از سعدی و سعدی و سعدی و شیخ اجل، به زبان نظم و نثر، با گلستان و بوستانش، حکایت های پندآموز می داد و نتایج اخلاقی معتدلی می گرفت که هر عقل سلیمی با آن موافق بود. حالا، به این حکایت های خاطره انگیز، صدای خشدار و مهربان خسرو شکیبایی را اضافه کنید با آن طنین «سین»هایش، و موسیقی ملایم و خیال انگیز کارن همایونفر را، که تصاویری رنگین و جاندار از داستان حاکم عادل در شکارگاه و حاتم طایی و توانگرزاده بر گور پدر و دل آزردگی مادر از بانگ فرزند و … پیش چشم ترسیم می کند، درست مثل فیلمی که از «۴۰ حکایت از گلستان سعدی» ساخته شده باشد. آلبوم «۴۰ حکایت از گلستان سعدی» با آهنگسازی کارن همایونفر و صدای زنده یاد خسرو شکیبایی، توسط نشر آوا خورشید منتشر شده است. در این آلبوم، آرش بادپا به عنوان دستیار آهنگساز و نوازنده سنتور و صداهای الکترونیک حضور دارد و مهدی سیف، همایون پشت دار و بابک حبیبی با تار، کمانچه و نی به نوازندگی پرداخته اند. از این مجموعه، آلبوم «۱۲ حکایت از گلستان سعدی»

فهرست:
۱- دو بازرگان خراسانی ملازم صحبت یکدیگر سفر کردندی…
۲- دَه آدمی بر سفره ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم به سر نبرند…
۳- سالی از بلخ بامیان ام سفر بود و راه از حرامیان پر خطر بود…
۴- عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت…
۵- اعرابی را دیدم در حلقه ی گوهریان بصره که حکایت همی کرد…
۶- آوردند که حاکمی عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود…
۷- با طایفه ی بزرگان به کشتی در نشسته بودم…
۸- بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد…
۹- دست و پا بریده ای را دیدم که هزار پایی بکشت…
۱۰- فقیری را شنیدم که در آتش فاقه می سوخت…
۱۱- گروهی از حکما به حضور حضرت کسری به مصلحتی سخن همی گفتند…
۱۲- حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر، هنر آموزید…
۱۳- حاتم طایی را گفتند: از خود بزرگ همت تر در جهان دیده ای…
۱۴- جوانمردی را در جنگ تاتار جراحتی هولناک رسید…
۱۵- مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گِرد کردن مال…
۱۶- مالداری را شنیدم که به بخل چنان معروف بود که حاتم طایی در کَرَم…
۱۷- مردکی را چشم دردی گرفت. طبیب خواست…
۱۸- مردی را حکایت کنند که شبی دَه مَن طعام بخوردی…
۱۹- مهمان پیری شدم در دیاری بکر که مال فراوان داشت…
۲۰- نوجوانی را دیدم که عقل و کیاستی و فهم و فراستی زایدالوصف داشت…
۲۱- هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده…
۲۲- پادشاهی که به کشتن اسیری اشارت کرد…
۲۳- پادشاهی را مهمی پیش آمد. گفت…
۲۴- پارسایی بر یکی از سلاطین نعمت گذر کرد که…
۲۵- پارسا زاده ای را نعمت بی کران از ترکه ی عمان به دست افتاد…
۲۶- پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است…
۲۷- روزی به غرور جوانی سخت رانده و شبانگه به پای کریوه ای سست مانده بودم…
۲۸- پیاده ای سر و پا برهنه با کاروان حجاز از کوفه به در آمد و همراه ما شد…
۲۹- صیادی ضعیف را ماهی قوی به دام اندر افتاد…
۳۰- شخصی مهمان پادشاه بود. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که عادت او بود…
۳۱- توانگر زاده ای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با مسکین بچه ای مناظره در پیوسته…
۳۲- وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست…
۳۳- یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز…
۳۴- یکی از بزرگان گفت پارسایی را: چه گویی در حق فلان عابد…
۳۵- یکی از حکما پسر را نهی همی کرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند…
۳۶- یکی از حکما را شنیدم که می گفت: هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر…
۳۷- یکی از ملوک عجم طبیبی حاذق به خدمت حضرت محمد مصطفی…
۳۸- یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده…
۳۹- یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید: از عادت ها کدام فاضل تر است…
۴۰- یکی از ملوک خراسان، محمود سبکتکین را به خواب چنان دید که…

 

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد، به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید، با پشتیبانی محصول تماس بگیرید.